نشست علمی نقد کتاب "علم النفس فلسفی"
در آغاز نشست، حجت الاسلام و المسلمین فیاضی در مورد محتوای علمی کتاب، سخن گفت و اظهار داشت: «مراد از نفس، موجودی است که مدبر بدن است و در آن هیچ یک از فلاسفه اختلافی ندارند. اما در این که چگونه این تدبیر صورت می گیرد، اختلافاتی وجود دارد. غالب فلاسفۀ اسلامی، قائل به نفس واحد انسانی هستند؛ اما مشائیان قائل به عقل مجردی هستند که ذاتا آزاد است ولی در مقام فعل، با بدن کار می کند. از آن جا که آن ها نیز به قاعدۀ الواحد، معتقدند که نفس کارش فقط تدبیر بدن است و قوایی در اختیار دارد که ترتب فعلی دارند.»
وی افزود: «نظر دیگر از مرحوم آخوند است، مبنی بر این که نفس از هنگامی که موجود و خلق می شود، مادی است، مانند نفس نباتی. اما این نفس مادی و نباتی بر اثر حرکت جوهری ای که دارد، به تدریج وارد مرتبه ای از تجرد مثالی می گردد. بدین ترتیب، به مرور و بر اثر حرکت جوهری، نفس تجرد مثالی پیدا می کند. البته مرتبه مثالی، پایین تر از مرتبه تجرد عقلی است. به همین خاطر تنها برخی از نفوس، آن هم در حد چهل سالگی، به تجرد عقلی دست پیدا می کنند.»
کثرت در نفوس
مؤلف کتاب "علم النفس فلسفی" اظهار داشت: «از آنچه تاکنون مشائیان و مرحوم آخوند و ملاصدرا گفته اند، هیچ یک نظر ما را تأمین نمی کند؛ به همین خاطر، از نگاه ما نفس واحد نیست که در زمانی مادی باشد و سپس تبدیل به موجود مجرد مثالی یا موجود مجرد عقلی گردد. بلکه نفس از نگاه ما دو تا است:
1- نفس بدن، که کارش تدبیر امور بدنی و عضوی است؛
2- نفس به معنای روح که خارج از بدن قرار دارد و همان حقیقت انسانی را تشکیل می دهد. بنابراین، حیات در این جا لفظ مشترکی است که هم به معنای نفس نباتی به کار می رود و هم به معنای روح. بدین ترتیب، حیات در نفس نباتی و حیات در روح آدمی که همان مرتبۀ الاهی انسانی است، تفاوت اساسی دارد، گرچه در لفظ یکی هستند. در این نظر، بدن انسان تنها به مثابه مرکب روح است و هرگونه که او بخواهد آن را می کشاند. از همین جا است که ما قائل به کثرت نفوس هستیم؛ در حالی که گذشتگان، هیچ کس به چنین امری قائل نبود.»
تکلیف نفس انسانی پس از مرگ
وی ادامه داد: «اکنون پرسش مهم این است که اگر بدن بمیرد، چه پیش خواهد آمد؛ تکلیف نفس نباتی چه می شود؟ پاسخ این پرسش، این است که بدن دارای یک جسد و همین جسم خاکی است که از بین می رود، ولی در عین حال دارای یک صورت نوعیه نیز هست که آن صورت نوعیه، باقی می ماند. بنابراین، نفس نباتی همان صورت نوعیه انسانی است که پس از مرگ نیز باقی می ماند.»
حرکت جوهری در نفس
حجت الاسلام فیاضی همچنین در مورد حرکت جوهری اظهار داشت: «حرکت جوهری تا پیش از مرحوم ملاصدرا مطرح نبود؛ لذا وقتی ایشان این مبحث را مطرح کرد، به این نتیجه رسید که در ابتدا نفوس، واحد هستند ولی به مرور و بر اثر حرکت جوهری و بر اساس فعالیت هایی که انجام می دهند، در ذاتشان تغییراتی به وجود می آید و بدین ترتیب، نفوس پدید می آید. در حالی که فلاسفۀ گذشته معتقد به نوعیت انسان بودند و آن را نوعی برای حیوان می دانستند، مرحوم ملاصدرا آن را جنس می داند و در تحت این جنس اجناسی دیگری مانند جنس ملک، شیطان، بهیمه و سبوع را زیر مجموعه های خود دارد. تازه هر کدام از این اجناسی که تحت جنس انسان قرار دارند، خود دارای انواعی هستند. بدین ترتیب می بینیم که انسان، جنس عالی است و دارای اجناس سافلی است که آن ها نیز دارای انواعی هستند.»
خلق نفس انسانی
وی همچنین اظهار داشت: «مرحوم ملاصدرا معتقد است روح هر انسانی تا قبل از خلق بدن، موجود نیست و در هنگام خلق بدن متولد می شود؛ در حالی که از نگاه ما، روح قبل از خلق بدن نیز وجود داشته است. تنها چیزی که همراه با بدن خلق می شود، آن صورت نوعیه یا همان نفس نباتی است؛ چرا که از نگاه ما، انسان دارای دو نوع نفس است: یکی نفس نباتی و دیگری روح. این گفتۀ ما بر اساس آن آیۀ قرآن کریم است که فرمود: "ما از انسان ها در عالم ذر، پیمان گرفتیم." حال اگر چیزی قبل از خلق بدن، وجود نداشته است، چگونه خداوند از همۀ انسان ها در یک زمان واحد، میثاق گرفته است؟ از این مسأله معلوم می شود که روح انسان به عنوان یک موجود متعالی، قبل از بدن وجود داشته است و خداوند با آن در عالم ذر، سخن گفته است. البته این که چگونه می توان چنین امری را اثبات کرد و چطور می شود برای انسان، دو نفس، یکی نفس نباتی و دیگری روح، وجود داشته باشد، تنها با کمک روایات و آیات و دلایل نقلی، قابل اثبات است.»
مسأله تناسخ
مؤلف کتاب "علم النفس فلسفی" در مورد مسأله تناسخ نیز اظهار داشت: «در مورد اصل تناسخ، اختلافات بسیاری در میان فلاسفه وجود دارد؛ از جمله این که عده ای به ضرورت تناسخ، قائل هستند و عده ای نیز آن را ضروری نمی دانند. همچنین در مفهوم تناسخ نیز اختلاف وجود دارد؛ زیرا عده ای قائل به تناسخ ملکوتی هستند و برخی نیز به تناسخ ملکی.
1- تناسخ ملکوتی: تناسخ ملکوتی این است که روح انسان به شکل اعمال و نیات او در زندگی در می آید و بدین ترتیب، روح انسانی به آن صورت که انسان خودش وجود دارد، در می آید. این مسأله نیز به سبب حرکت جوهری در روح و نفس به وجود می آید.
2- تناسخ ملکی: تناسخ ملکی آن است که روح یک انسان بعد از مفارقت از بدن او، به انسان دیگری تعلق می گیرد. به عبارت دیگر، در این مرحله روح، ملک و سرزمین خود را رها می کند و سرزمین دیگری در وجود انسان دیگری پیدا می کند.»
وی افزود: «این گونه تناسخ ها را برخی واجب و برخی نیز محال می دانند؛ ولی از نگاه ما این مسائل به لحاظ استدلالی ناتمام است و هیچ کدام دلایل کافی برای مدعای خویش ندارند.»
حجت الاسلام عسکری سلیمانی
در ادامۀ نشست علمی نقد کتاب "علم النفس فلسفی"، حجت الاسلام عسکری سلیمانی به لحاظ وجه اثباتی، کتاب را مثبت و یک گام ارزشمند در راستای تبیین علم النفس اسلامی، دانست و جایگاه آن را در فلسفۀ اسلامی، بسیار ارزشمند و والا ارزیابی کرد.
اشکالات شکلی
وی در نقد این کتاب به لحاظ شکلی اظهار داشت: «اولین اشکال این است که کتاب معجونی از متن و شرح است و هیچ گونه ترتیب منطقی نیز در آن رعایت نشده است. به این معنا که کتاب، مخلوطی از عبارت های عربی و فارسی است و جایگاه هیچ کدام نیز مشخص نشده است. به همین خاطر، یک خوانندۀ فارسی زبان نمی داند که چه کتابی می خواند؟ آیا این کتاب، متن است یا شرح؟ در حالی که یک خوانندۀ عرب زبان ممکن است چیزهایی از کتاب به دست بیاورد ولی برای فارسی زبانان این کاری است دشوار.»
حجت الاسلام سلیمانی همچنین اظهار داشت: «در کتاب، موارد بسیاری به دیگران، مثلاً مرحوم آخوند و ملاصدرا، نسبت داده شده است، ولی هیچ کدام به طور دقیق و مشخص، آدرس ندارد و خواننده نمی داند که این مسأله در کجای آثار آخوند، وجود دارد؟ خواننده با یک سردرگمی مواجه خواهد شد.»
وی در مورد اشکال شکلی و صوری کتاب "علم النفس فلسفی" همچنین گفت: «یکی دیگر از اشکالات، این است که چند مبحث اساسی و بنیادی فلسفی که در چنین جاهایی از ضروریات بحث است، در این کتاب نیامده است. به عنوان مثال، بحث جوهریت و عرضیت نفس در این کتاب نیامده و جای آن خالی است. همچنین بحث رابطۀ نفس و بدن که یک بحث جدی در این جا است، در کتاب نیامده است.»
اشکالات محتوایی
حجت الاسلام سلیمانی همچنین در مورد اشکالات محتوایی کتاب "علم النفس فلسفی" گفت: «نخستین اشکال محتوایی، این است که تعریف نفس و موضوع علم النفس، با این کتاب تناسب ندارد؛ زیرا نفس در این کتاب به صورت تعریف شرح الاسمی آمده است که نمی تواند مراد نویسنده را تأمین کند. تعریف در چنین مواردی باید تعریف کامل و محتوایی باشد. در چنین مواردی، هم تعریف نفس و هم وجود نفس، از مبادی است که مؤلف باید بدان بپردازد؛ و چون نپرداخته است، چندین سؤال پیش می آید. از جمله این که آیا نفسی که در این کتاب از آن بحث شده است، شامل نفس نباتی نیز می شود یا نه؟ آیا تنها شامل نفس انسانی می شود یا نفس حیوانی را نیز شامل می شود؟ آیا این نفس، جوهر است یا عرض؟ آیا این نفس، مجرد است یا مادی؟»
وی در مورد اشکال محتوایی دیگر کتاب بیان داشت: «از نگاه مؤلف محترم، انسان متشکل از سه جزء است که عبارتند از بدن، نفس نوعیه یا نفس نباتی و نفس انسانی که همان روح انسانی است. در حالی که از نگاه فیلسوفان مسلمان، از جمله در حکمت متعالیه، چنین چیزی امکان پذیر نیست؛ چرا که انسان دارای یک حقیقت واحد انسانی است و هیچ گونه ترکیبی را بر نمی تابد. در این جا نیز همان اشکال ملاصدرا به "روحانیة الحدوث" بودن روح پیش می آید. اشکال ملاصدرا این است که چگونه یک موجود کاملاً روحانی و مجرد که قبلاً وجود داشته است با نفس انسانی که یک موجود مادی است، جمع می شود؟ به عبارت دیگر، موجود روحانی و موجود مادی نمی توانند با هم جمع شوند؟ در حالی که ترکیب سه گانۀ بدن، نفس نباتی و نفس انسانی، در این کتاب مسلم فرض شده است. مرحوم آخوند معتقد بود که نفس به گونه ای تنزل می یابد که بر اثر حرکت جوهری، مرحلۀ تجرد را با نباتیت طی می کند. به همین خاطر است که ملاصدرا، "جسمانیة الحدوث" و "روحانیة البقا" را می پذیرد. به همین خاطر، ملاصدرا بحث تناسخ را به صورت ملکی نمی پذیرد و می گوید امکان ندارد که روح یک فرد انسانی به فرد انسانی دیگر، منتقل شود.»
حجت الاسلام عابدی شاهرودی
در ادامۀ نشست علمی نقد کتاب "علم النفس فلسفی"، حجت الاسلام دکتر احمد عابدی نیز به نقد کتاب پرداخت و در آغاز به پیشینۀ علم النفس در دانش های اسلامی، به ویژه در فلسفۀ اسلامی، اشاره کرد و گفت: «در گذشته نیز "علم النفس" و "معرفة النفس" مطرح بوده، ولی آنچه در این کتاب گرد آمده است، در نوع خود بی نظیر و بی سابقه است؛ چرا که تاکنون مطالبی در این زمینه مانند این کتاب، منقح نشده است.»
نقدهای محتوایی
وی سپس به نقد های محتوایی کتاب اشاره کرد و گفت: «نخستین نقد از نظر ما، این است که در این کتاب ادعا شده است که حرکت جوهری قبل از ملاصدرا، وجود نداشته و ملاصدرا نخستین کسی است که به این مسأله، اشاره کرده است، در حالی که بزرگان زیادی قبل از ملاصدرا به این موضوع پرداخته و آن را مطرح کرده اند.» دکتر عابدی گفت: «ملاصدرا دو نوع نوآوری در فلسفۀ اسلامی دارد که برخی از آن ها قبلاً در فلسفه نبوده است مانند بحث "اصالة الوجود"، "حمل شایع صناعی" و ...، ولی برخی از آن ها نیز در فلسفۀ اسلامی، مسبوق بوده است، مانند بحث اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهری.»
وی همچنین اظهار داشت: «دومین اشکال کتاب "علم النفس فلسفی" این است که اشاره ای به ارواح کلی و نفوس معصومین نکرده است؛ زیرا ملاصدرا نیز قبلاً بیان کرده است که ارواح کلی و نفس های معصومین، مانند نفس پیامبر اکرم، قدیمند و جدید نیستند. به همین خاطر، مباحث نفس ملاصدرا مربوط به نفوس نوعیه جزئیه است. ولی در کتاب "علم النفس فلسفی" چنین تفکیکی میان نفوس صورت نگرفته و معلوم نیست که مرادشان کدام نفس است؟»
دکتر عابدی همچنین به نقد محتوایی دیگر کتاب اشاره کرد و گفت: «در این کتاب همچنین ادعا شده است که علم النفس از قبیل علم حضوری است، نه از قبیل علم حصولی؛ در حالی که هیچ شرحی و استدلالی بر این مدعا، ذکر نشده است.»
نقد های شکلی
وی سپس به نقدهای شکلی کتاب اشاره کرد و بیان داشت: «این کتاب شامل مجموعه درس های استاد فیاضی با عنوان "علم النفس فلسفی" است و آقای یوسفی آن را تدوین و تقریر کرده است. در ضمن، متن درس های ایشان به زبان عربی آمده است و شرح و تفسیر هایی نیز به زبان فارسی؛ اما هیچ گاه معلوم نشده است که کدام مطلب از حضرت استاد است و کدام از مقرر و تدوین کننده؟»
دکتر عابدی همچنین در اشکالی دیگر به کتاب "علم النفس فلسفی" اظهار داشت: «این کتاب اصلاً مقدمه ای ندارد، تا خواننده بداند که کتاب چگونه به رشته تحریر در آمده، چه ضرورتی آن را ایجاب می کرده، و اهمیت آن در چیست؟ مخاطب کتاب چه کسانی هستند؟»
وی همچنین به اشکالی دیگر اشاره کرد و بیان داشت: «کتاب در مجموع از ویرایش و پیرایش خوبی برخوردار نیست؛ زیرا اشتباهات لفظی و عبارتی بسیار به چشم می خورد. به عنوان مثال، در جایی می گوید: فلسفه دو اصطلاح دارد ...؛ در حالی که می توانست بگوید، فلسفه دو کاربرد دارد، نه دو اصطلاح. چون فلسفه، هزاران اصطلاح دارد، نه دو اصطلاح. همچنین از این قبیل اشتباهات لفظی، بسیار دیده می شود.»
حجت الاسلام عابدی مستندسازی و نحوۀ استنادها در این کتاب را از دیگر مشکلات آن دانست و تصریح کرد: «کسی که کتاب "علم النفس فلسفی" را می خواند، نمی داند که این کتاب بر اساس کدام متن، نگارش شده است؟ زیرا مرتب متن هایی به زبان عربی در کتاب می آید و آن گاه شرح و تفسیر آن. اما معلوم نمی شود که متن ها از کیست و شرح ها از چه کسی؟ به همین خاطر باید توضیح داده می شد که متن از کیست، شرح از کیست و تفسیر از چه کسی؟»
نقدهای روشی
وی همچنین به اشکالات روشی در کتاب "علم النفس فلسفی" پرداخت و گفت: «بر اساس استانداردهای موجود در دانش های اسلامی، در تعریف باید ابتدا از "ما" ی شارحه شروع کرد و به "هل" بسیطه رسید. به عبارت دیگر باید ابتدا چیزی را ثابت کرد و آن گاه در کم و کیف آن سخن گفت. اما در این کتاب، بر عکس این مطلب کار شده است. زیرا ابتدا از هل بسیطه شروع شده و سپس به مای شارحه رسیده است.»
دکتر عابدی درباره اشکال روشی دیگر گفت: «در کتاب آمده است که "علم النفس فلسفی" از موضع خود بحث می کند. در حالی که هیچ علمی از موضوع خود بحث نمی کند؛ بلکه همۀ علوم از عوارض موضوع خود بحث می کنند. مثلاً بحث از تعریف نفس و چیستی آن، خارج از موضوع کتاب است؛ به همین خاطر اگر کتاب از موضوع خود بحث کند، چنین مباحثی بیهوده است. در حالی که از ضروریات مباحث کتاب، همین بحث است؛ زیرا این بحث از عوارض موضوع است، نه خود موضوع. وی همچنین به اشکالات دیگری نیز اشاره کرد و تعریفی را نیز که کتاب از ابن سینا در مورد نفس نقل کرده است، دارای اشکال دانست.»
حجت الاسلام و المسلمین فیاضی: پاسخ به نقدها
پس از نقدهای وارد شده از سوی حجج اسلام عسکری سلیمانی و احمد عابدی، بر کتاب "علم النفس فلسفی"، مؤلف آن، حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا فیاضی، در مقام پاسخ گویی به نقدها، برآمد و در آغاز اظهار داشت: «این که از سوی ناقدان محترم گفته شد که معلوم نگردیده است که متن عربی از چه کسی است و از کدام متن گزینش شده است، واقعیتش این است که این متن ها از خود بنده است؛ زیرا عادت دارم که ابتدا درس ها را به صورت عربی ارائه و تقریر می کنم، آن گاه به شرح و تفسیر آن ها می پردازم. بنابراین مشکلی وجود نخواهد داشت. زیرا هم متن و هم شرح از یک نفر است.»
وی همچنین در پاسخ به این اشکال که رابطۀ نفس و بدن در کتاب، مورد بحث قرار نگرفته است، حرف درستی است و اشکالی است که باید در آینده مرتفع گردد.»
حجت الاسلام فیاضی همچنین در پاسخ به این نقد که نفس در کتاب "علم النفس فلسفی"، تعریف نشده است، بیان داشت: «از آن جا که نفس، یک امر وجدانی است و برای همگان به طور یکسان وجود دارد و همگان آن را در وجود خویش می یابند، به همین خاطر از نگاه ما نیازی به تعریف ندارد؛ چون امر وجدانی، نیاز به تعریف ندارد.»
وی همچنین در پاسخ به این نقد که "گویا میان نفس نوعیه و نفس نباتی و روح انسانی، اتحاد صورت گرفته است، در حالی که آن دو نمی توانند با هم اتحادی داشته باشند!" بیان داشت: «ما نیز معتقدیم که میان روح و نفوس نوعیه یا نفس نباتی و بدن، هیچ گونه اتحادی وجود ندارد؛ زیرا ما قائل به اتحاد میان عاقل و معقول نیستیم. اما این که چگونه روح با بدن و نفس نباتی، ارتباط پیدا می کند، معتقدیم که این امر در فرآیند حرکت جوهری صورت می گیرد؛ چون حرکت جوهری تنها به امور مادی تعلق ندارد، بلکه در مجردات نیز وجود دارد. به همین خاطر، روح بر اثر حرکت جوهری به تدریج با نفس نباتی و بدن، ارتباط برقرار می کند. به همین خاطر، ما آن سخن ملاصدرا را که گویا تناسخ را محال می داند، قبول نداریم و تناسخ را محال نمی دانیم.»
حجت الاسلام و المسلمین فیاضی همچنین دربارۀ این که مرحوم آخوند میان نفوس کلیه و جزئیه تفاوت گذاشته است، حرف صحیحی است ولی در مقام استدلال، هیچ برهانی بر آن اقامه نکرده است. به همین خاطر ما نیز در کتاب "علم النفس فلسفی" به آن نپرداخته ایم.
همچنین در ادامۀ این نشست علمی، به برخی اشکالات جزئی تر نیز از سوی ناقدان اشاره شد که مؤلف محترم بدان ها پاسخ گفت.