در سنت ما علم النفس معادل انسان شناسی قرار گرفته است،اما مسائل مربوط به انسان را باید بنیادی تر مطالعه کرد و باید در امور عامه ی فلسفه یعنی موجود بما هوموجود وارد شویم.

بحث سنخیت علت و معلول کلیدی ترین بحث در فلسفه ی انسان شناسی است.قبل از اینکه به بحث سنخیت بپردازیم چند اصطلاح را تبیین می کنیم:

اصالت وجود:

مفهوم انسان در خارج ذهن ما عینیت ندارد،وبلکه حدی از وجود در خارج می شود انسان که ثابت است اما مفهوم انسان قابل توسعه و تغییر است.یعنی ما چیزی به نام انسان در خارج نداریم و این مفهومی است در ذهن ما.

وحدت وجود: ریسمانی به نام وجود تمام موجودات را به هم پیوند داده،و تمام موجودات به لحاظ وجود مشترکند اما با حد وجودی متفاوت.

واجب و ممکن: هر موجودی یا ممکن است یا واجب که فرض نیستی برای واجب ممکن نیست اما ممکن الوجود هم می تواند موجود باشد هم معدوم.که به تعبیر دیگری از واجب و ممکن به نام علت و معلول یاد می شود.

سوال:آیا واجب و ممکن با هم سنخیت دارند یا به صورت مکانیکی ممکن از واجب به وجود می آید؟ جواب این است که علت و معلول(واجب و ممکن)باهم سنخیت دارند یعنی هر معلولی علت خاص خود را دارد مثلا از مرغ(علت)اردک(معلول) به وجود نمی آید.سنخیت از قانون علیت بیرون می آید و هرکه آنرا نپذیرد یعنی قانون علیت را نپذیرفته .

علت و معلول از دو ناحیه سنخیت پیدا می کنند:

الف:مجرای زمان:عالم خلق(انسان موجود است پس با خالق خود که وجود مطلق است از حیث وجود سنخیت دارد)

ب:مجرای فرا زمانی:عالم امر(که دستخوش احکام عالم ماده نمی شود و نشان می دهد که روان ما پاسخی به محرکهای بیرونی نیست