چقدر جنبش نرم افزاري؟
چهارشنبه (19/5/84)دعوت شده بودم به اردوگاه شهيد باهنر
بگذريم که قبل ترش وقتي دعوتم کردندقاطعانه رد کردم چراکه خيال ميکردم اردوگاه شهيد باهنر جايي است در رامسر(که تا به حال نرفته اموطبعا يکروز از کارم عقب مي افتادم وقس علي هذا) به هر صورت گپ وگعده اي بود با مربيان اتحاديه ي دانش اموزي که زير پوشش طرحي تحت عنوان خيمه هاي معرفت از همه جاي کشورجمع شده بودند بهانه کتاب نشت نشا بودوجلسه بعداز شام ساعت ده شب شروع مي شد و اين بريده اي است از انچه براي ان جمع گفتم
اليه يصعدالکلم الطيب انشاالله والبته نه اين ساعت شب حوزوي ها که در اين جمع نيز کم نيستندقاعده اي دارند که دروس عقلي شان راصبح زود برگزار مي کنند ودروس غير عقلي شان را بعد تر حتي دانشگاه ها هم که حساب وکتاب ندارندوفارسي1در انها ساعت هفت ونيم صبح تشکيل مي شودومعادلات ساعت چهار بعد از ظهر باز هم ساعت ده شب برنامه رسمي ندارند به هر حال اگربا ان تقسيم بندي حوزوي شروع کنيم وصبح رابگيريم براي دروس عقلي پرواضح است که اين ساعت شب نوبت مي رسد به پرت وپلا گويي
اما بعد بحث امشب را تحت عنوان کلي جنبش نرم افزاري مطرح کرده اند عبارتي که شما حول وحوش ان سه چهار سخنراني ديگررا نيز از کارشناسان شنيده ايد بگذاريد من همين ابتداي کار تکليفم را با عبارت روشن کنم ودر عين حال ازدژبان مرکز تشکر کنم که امسال پشت موتور هاي 125سي سي و250سي سي محبت کردند وروي ان زايده ي آنتي آيروديناميک فلزي اين عبارت را حک نکردند اخر جماعت تا همين چند سال پيش حسب وظيفه شرعي سرفصل هاي صحبت هاي ره بر رامي زدند پشت موتور سيکلت واين يعني عدم تفکيک حيثيات توضيح مي دهم
ره بر وظيفه اش تبين ارزش ها وراهبر دهاي کلان است بالاترين مقام اجرايي يعني ريس جمهور وظيفه اش تبيين را هبردهاي فرا بخشي است وزرا بايد راهبردها را بخشي کنندوالبته با راهکار هاي کلان به سازمان هاي تابعه شان ابلاغ کنند سازمان ها بايد بروند سراغ کارهاي خردوکار را درميان مردم توزيع کنند يعني به من وتو که رسيد تبديل شود به يک کار انضمامي ومشت پر کن کانکريت نه يک شعار انتزاعي
اگر رهبر گفت جنبش نرم افزاري رييس جمهور بايد اين را بدهد به وزارت نفت مثلا يعني تحقيق وتوسعه در صنعت نفت بعد وزير در معاونت هاي اقتصادي استفاده کند از دانشکده اقتصاد يک معبر باز کند براي نفوذ دانشکده اقتصاد از ان طرف رابطه ي دانشکده هاي نفت وپتروشيمي را با بدنه ي وزارت تعريف کند سازوکار تعريف کند براي توليد سوالات علمي وزارت خانه واين سوال ها برسد به دانش گاه ودانش کده ها وپژوهش کده هاي مرتبط وشايد مثلا اين قضيه تبديل شود به يک اردوي دوروزه ي بازديد از ماهشهر در دانشکده ي مکانيک امير کبير به خرج وزارت نفت اين يعني جنبش نرم افزاري در نگاه سيستميک
اما در عالم واقع چه اتفاقي مي افتد ؟ ره بر ميگويد جنبش نرم افزاري رييس قوه ميگويد جنبش نرم افزاري خطيب جمعه ي فلان دهستان مي گويد جنبش نرم افزاري رييس ناحييه يفلان جا مي گويد جنبش نرم افزاري بسيج دانش جويي هم هفت هشت سمينار پرو پيمان برگزار مي کند به نام جنبش نرم افزاري تا اين عبارت برسد به دانشگاه ها صدا وسيما هم مي شود يار دوازدهم جنبش نرم افزاغري
ونتيجه؟ ظرف مدت کمي از اين عبارت که باطني حکيمانه دارد پوسته اي مي ماند مجوف وبه درد نخور به شدت دستمالي شده ديگر هيچ ادمي که سرش به تنش بيارزد نمي رود سراغ اين عبارت وباطن حکيمانه ي آن نيز پشت ظاهر توخال اش گم مي شود
کاش ميتوانستيم تفکيک حيثيات کنيم من وشما پياده نظام اين جنبش هستيم حتي اگر سواره نظام هم باشيم دست بالا يک پست داريم در اين جنبش صبح تا غروب وظيفه ي اولمان را انجام دهيم بعد دم غروب نيم ساعت هم روي مسايل کلي فکر کنيم اگر قرار شود که همه کار کنند در عمل هيچ کاري انجام نمي شود ما همه مي خواهيمک از نظرگاه رهبري مساله را حل کنيم اگر رهبر جنبش نرم افزاري را مطرح کرد مظيفه ي من استفاده از عين اين عبارت نيست وظيفه ي فلان خطيب نيز ما هر کدام وظيفه ي خود را بايد به درستي انجام دهيم
يکي از مديران مسوول سابق مطبوعات براي من مي گفت که وقتي اين بحث مطرح شد من يک روز تيتر يک زدم فرمايش ره بر را اما از روز دوم شروع کردم به مصاحبه ي علمي خبر علمي و خلاصه توليد يک فضاي نشيط علمي نتيجه؟ هيچ يکي از مسوولان سياسي مرا خواست ودو سه روزنامه يديگر را نشان داد و گفت :نگاه هنوز دوستان ديگر ما هر روز بحث جنبش نرم افزاري رامطرح مي کنند اما شما پاک فراموش کرده ايد اين موضوع را اين نگاه است که تفکيک حيثيات را متوجه نمي شود خيال مي کند با تکرار عين عبارت وظيفه اش را انجام داده است کار درست را اتفاقا همين مدير مسوول انجام مي داد او فهميده بود وظيفه اش را در اين دنياي در هم و برهم
وظيفه ي من در جنبش فوقش مي شود همين نشت نشا يعني طرح يک سوال نشانه اي براي يک راه طي نشده يک جهت همين وبس اين وظيفه ي فرابخشي من است وظيفه ي بخشي من توليد قصه است با رنگوبوي ايراني وظيفه يخطيب جمعه ي فلان دهستان نيز تمجيد است از پسر کربلايي حسن که فوق ديپلم کشاورزي دارد وکانال اب را از ده بالا دست سيمان کرده است وکود شيميايي گرفته است براي زمين هاي اهالي وتوي زمين خودش هم کاشت برنج کم اب را امتحان کرده است وموفق شده است اين هم شعبه اي است از همين جنبش نرم افزاري به خطيب دهستان که رسيد بايد تبديل شود به هم چه وظيفه اي نه تکرار سخنان ره بر
شماي مربي هم وظيفه داري در مدرسه براي دانش اموزان فضاي نشيط علمي بسازي يعني کار فوق برنامه تعريف کني کاري واقعي وعلمي که گاهي اوقات شايد کمکي باشد به فضاي شهر و روستايي که در آن زنده گي مي کني اين يعني جنبش نرم افزاري بدون شعار وادا واصول
ما چه مي کنيم ؟ دستور مي دهيم به سازمان ها ونهاد ها که نظر خوئد را بدهید پیرامون جنبش نرم افزاری .یعنی می گوییم شما چه کارهایی دارید درسازمان ووزارت ونهاد خودتان .اما مسوولان هم که یاد نگرفته اند کار اصلی شان را باز راه برد می دهند .ان هم راه برد کلان از زاویه یدید ره بر .یعنی خلط استراتژی وتاکتیک....
بگذار مثال بزنم .آنزمان سوال شده بود از ...و...هم ارجاع داده بود به فرهنگی هنری اش که مشتی اقازاده ان جا حضور دارند .پیرامکون جنبش نرم افزاری جواب داده بودند که البته مروی است فقط دوشعبه از بیست و هفت شعبه یعلم تا زمان ظهورتوسط بشرکشف می شود .پس به عوض کار روی تعمیق این دو شعبه به تر است زمینه سازی کنیم برای ظهور که یک هو کل مساله یعلم را حل کنیم .این یعنی نگاهی که تازه از نظر رهبر هم پیش تر است یعنی سیزده ونیم برابر کلان تر است چرا ؟برای این که اقازده نفهمیده است که وظیفه اش کار دیگری است .از او از زاویه یدید فرهنگی _هنری راه کار خواسته ایم نه راه بردی با این ابعاد بگذریم ....
دیر وقت شده بود ودوستان هم سوال داشتند . ساعت حدود دوازده نیمه شب بود .یک محور عمده سوالات بر می گشت به مساله ینشت نشا و راه کارهایش برای تولید علم بومی .(با توضیح اینکه چون از راه طی نشده حرف می زنیم پس خیلی نباید راجع به تفکیک علم بومی وعلم ایرانی و علم اسلامی حرف بزنیم.) توضیح دادم که نشت نشا با پیشینی بودن نیاز وخواست ومیل نسبت به شناخت برای فاعل شناسا نگاه ویژه قایل می شود ومدعی است بدون تعطیل کردن علوم باید سعی کرد به جهت دهی پیش رفت علوم به سمت حل مسایل خودی .دوستان توضیحات مختلف می خواستند .چند نفری رشته روان شناسی می خواندندو اتفاقا برایشان گفتم که راه الزاما از تعریف اسلامی نفس وروان شروع نمی شود .بل که حتا با اخذ متد ومثلا بررسی هشتاد هزار خواب می توان ترجمه ایرانی داشت از سمبول های یونگ .وهمین گونه ارام ارام معبر زدبه علم روان شناسی و از داخل ان را به سمت روان شناسی بومی استحاله کرد .یکی دو نفر اعتراض کردند که نه ما همه چیز را باید از ایات و روایات استخراج کنیم با همان مثال های عامیانه یعلمی _مذهبی (نظیرکاری که مرحوم مهندس بازرگان در دوره ای داعیه دارش بود ) که مثلا رب المشرقین ورب المغربین یعنی زمین کروی است .توضیح دادمئ که اگر هزاروچهارصد سال بنشینیتوی اتاق وبا تمرکز کامل ذکر رب المشرقین ورب المغربین بگویی هیچ گزاره یتجربی را نمیتوانی اثبات کنی .خندیدم وگفتم تازه شاید به این نتیجه برسیکه زمین مکعب است بعد تر توضیح دادم این درست است که همه چیز در قران امده است اما فراموش نکنیم توضیح علامه طباطبایی درالمیزان راکه فرمود آپولو را به قران وصل نکنید شاید سقوط کرد که در ان حکمتی عمیق مستتر است پیرامون مساله ی سنخیت اسباب استنتاج واستقرا...
این قسمت بحث فرصت داد به چند نفر از دوستان روحانی از طلاب فاضل فرهنگستان علوم انسانی قم وره پویان مسیرزیبا اما طی نشده یمرحوم منیرالدین.طبیعی بود که صحبت با ایشان بسیار با ارزش تر بود .دوستان البته نظرشان اتین بود که بحث با ما از ان جایی که با منطق ارسطویی است خیلی مفید فایده نیست .لب نظرشان این بود که ما ابتدا باید اصول وبنیان ها را استخراج کنیم وبعد علم اسلامی را پایه ریزی کنیم توی این دست گاه .که دیگر به فاعل شناسا هم مرتبط نباشد .
قبول ندارم این تکه از صحبت شان را .اتفاقا به گمان منم داول باید مجاهده کرد در تولید علم اسلامی وبعد از دل تولیدات اصول و بنیان ها را به در اورد .نه برعکس .یعنی مثلا در کار تخصصی من ابتدا باید پنجاه رمان نوشته شود که سعی کرده باشند بومی باشند بعد از دل ان ها اصول داستان نویسی بومی را استخراج کرد .رمان نویس خلاق تر است از استخراج کننده ی اصول .هیچ زمانی استخراج کننده یاصول نمی تواند از پنجاه رمان نانوشته اصول بو می را استخراج کند .این اصل مشکل من با فرهنگستان علوم اسلامی است .دوستان باید موازی با کارشان در کارهای مصداقی بخشی فعالیت کنند .
یکی دیگر از دوستان نزدیک به فرهنگستان بحث را عوض کرد که مثلا اگر جناب ابوذر را بگذاریم رییس کارخانه ی مشروب سازی باز هم محصول کارخانه نجس خواهد بود یک هو شستم خبر دار شد که این ها گرفتار چه دار ودسته ای شده اند .این حرف ها شبیه بود به صحبت های مهدی نصیری جدید بلافاصله بحث را باز کردم که علی رغم پاره ای از مخالفت ها با فرهنگستان علوم اسلامی جریان فرهنگستان را بسیار اصیل تر میدانم از این که بخواهد ریزه خوار کسانی مثل هاید گری های مسلمان شود آن مثال در دل خود چندین مغالطه یظاهری وباطنی دارد .اولا جناب ابوذر که عضو کار گزاران سازنده گی نیست که بپذیرد ریاست کارخانه را در ثانی دستگاه تولید علم چیزی نیست شبیه به یک کارخانه یبرنامه ریزی شده در ان کشف هست الهام هست نیاز نا مشخص هست وثالثاورابعا هم دارد که فعلا از مجال بحث خارج است ....
بگذریم .بارها گفته ام که تکه ای از هایدگر که موردتوجه فردیدی های ماست یک نقد مخرب است روی تمدن غرب اتفاقا بسیار کار امد.اما با آن نقد تخریبی نمیتوان تمدن اسلامی ساخت ...به قول یکی از بچه ها شاید هم راه با همان نقد تخریبی روش سازنده یامثال رنه گنون وحتا سنت گرایانی مثل هانری کربن بیشتر به کار بیاید...
تا حدود دو شب حرف می زدیم واز معرفه الجبار شروع کرذه بودیم ورسیده بودیم به آخرش که چون خوابمان گرفته بود همان تفویض الامر الیه از زور خواب بود که یک هو بنده خدایی که از همان ابتدا نت برمیداشت بلند شد وگفت :
_چقدر می گویند جنبش نرم افزاری؟توی دانش گاه می روی کامپیوتر توی خیابان می روی سی_دیچقدر جنبش نرم افزاری ؟ گناه ما که مثلا فیزیک خوانده ایم نه کامپیوتر ونرم افزار چیست؟
هیچ کاری نمی شد کرد الا خداحافظی از جمع صمیمی بچه های اتحادیه وخداحافظی خاص از این دوست اندیش مند ورفتن به منزل وخوابیدن.
برگرفته ازکتاب سرلوحه ها :رضا امیرخانی